عوام و خواص، بیسواد و دانشمند.
از یک منظر هر دوی این تعابیر تشکیکی هستند و از منظری دیگر کاملا شانی هستند. یعنی فرد الف، به نسبت فرد ب، دانشمند است و همین فرد به نسبت فرد ج، بیسواد.
اما اگر در شانِ عالمیتِ علمِ طب، فرد الف را در نظر بگیریم، وی بیسواد است و همین فرد در شانِ عالمیت علمِ ادبیاتِ عرب، باسواد است.
به همین ترتیب، اولاً اطلاقِ عوام بودن و عامی بودن و . به یک فرد، خالی از مغالطه‌ی "توهین" نیست. ثانیاً نشانگر این است که فردی که برچسبِ عامی را بر دیگری می‌زند، خودش در سطح یا شانی از ساده‌انگاری و عامی‌بودن بوده‌است که به راحتی فرد مدّ نظرش را اینگونه می‌نوازد چرا که می‌توانست با دلیل و برهان مدعای خود را ثابت کند.
فردی که به نظر فردی دیگر عامی است، اولا ممکن است در یک حیطه‌ی خاص عامیانه فکر کند، حرف بزند یا عمل کند، ولی در حیطه‌ی تخصصی خودش یا حیطه‌ای که به آن اشراف دارد، کاملا حرفه‌ای رفتار کند. ثانیاً ممکن است در یک مساله‌ی خاص فردی از فردی دیگر حرفه‌ای تر عمل کند یا سخن بگوید ولی در مساله‌ای دیگر از همان رشته و حوزه، از دیگری تسلط کمتری داشته باشد.
شاید چراییِ اینکه ما به راحتی در ذهنمان به کسی برچسب سادگی و نفهمی و عامی بودن می‌زنیم، ترکیبی است از خلقیاتی که درونمان به عادت تبدیل شده است و منظرِ مواجههِ متفاوتِ ما با مساله.
بنابراین علاوه بر مطالب فوق الذکر، حتما احتیاط کنید و به دیگران به راحتی برچسب عوام بودن نزنید. شاید منظر مواجه آن‌ها و شما در یک مساله واحد کاملا با هم متفاوت باشد‌.
مثلا یک طبیب تشخیص می‌دهد که مراجعش توانایی روزه گرفتن را ندارد ولی خودِ فرد اظهار می‌کند که می‌تواند. ممکن است طبیب در دلش بگوید: عجب نفهمی! این در حالی است که شارع اجازه‌ی تخطی از دستور طبیب را به مکلف داده‌است. چرا که طبیب با علم حصولی نظر می‌دهد و مکلف به جسم و جانش علم حضوری دارد و علم حضوری از علم حصولی بالاتر و بر آن مقدم است.
یا ممکن است یک کارشناس اقتصادی و یک کارشناس ی با هم در خصوص روند رشد یا رکود یا سقوط بازارِ سرمایه یا بازار ارز و سکه به بحث بنشینند. یکی از منظر اقتصادی می‌گوید و دیگری ی. وما یکی از این دو کاملا صحیح نیست و یا دیگری کاملا غلط. تشکیکی است و به اقتضای شرایط، اثرگذاری هر یک از دو عامل تغییر می‌کند.
بهانه‌ی تفکر پیرامون این مساله، "عامی" خطاب شدنم توسط یکی از وبلاگ‌نویسان محترم بود در مورد مساله کرونا. (و احتمالا در آینده در مورد بورس با دیگر عزیزان)
برای پاسخ دادن، راه‌های دیگری هم وجود داشت اما من سکوت کردم و لازم ندانستم که چیزی در این باره بنویسم، الّا اینکه بعداً احساس کردم، هیچ کس نیست که از این خصیصه‌ی خودبرترانگاری کاملا مبرا باشد مگر اینکه با تمام وجود و با آگاهی کامل به جنگ با این رذیله رفته باشد. بنابراین ضمن تشکر از ایشان، در درجه‌ی اول این مطلب را برای تذکر به خودم نوشتم.
اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صدق النیّه و عرفان الحرمه و اکرمنا بالهدی و الاستقامه و سدّد السنتنا بالصواب و الحکمه و املاء قلوبنا بالعلم و المعرفه.
من همین هستم. منظر مواجهه من کاملا در دایره تفکرات ایدئولوژیکم محدود می‌شود و خط کشم در مسائل اجتماعی، درون دینی و در مسائل اقتصادی، اقتصاد مقاومتی است و از اقتصاد کلاسیک و جامعه شناسی غربی چیزی نمی‌دانم. به معادلات غیبی بیشتر از دو دو تا چهارتا اعتقاد دارم و نظم دنیای مدرن را در برابر طوفان انقلاب اسلامی مثل برگ خشکی شکننده می‌بینم.
اینجا در این وبلاگ، فقط برای کسانی می‌نویسم که "یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون" و کسانی که "یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون"


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها